This is us

تا به اینجا یک فصل و خورده‌ایش رو جلو اومدم ولی هر چی بیشتر پیش میره واقعا اون چیزی که باعث میشه یه سریال خوب باشه رو نداشته. آره خوش ساخته و کم پیش میاد سریالی این مدلی خوش ساخت باشه و تنها دلیل تا اینجا اومدنم هم همینه ولی اصلا دلم باهاش نیست.

از اونجایی که قبل شروعش واسم با Shameless مقایسش کردن باید بگم Shameless یه سر و گردن بهتر از اینه، چه از نظر قدرت داستانی چه حرفهایی که واسه گفتن داره چه بازیگرا و این درحالیه که خود Shameless یکی از رو مخ ترین سریالهاییه که دیدم از نظر بزرگ کردن چیزای احمقانه و حوصله سر بر بودن.

از جایی که من دارم میبینم این سریال اومده مشکلات زندگی آرمانی رو شرح داده که آره از هر نوع لجنی میتونه پا بگیره ولی از همون لجن فقط یه نخ گرفته و هی همونو بالا پایین میره و تنها چیزی که به چشم من میاد اینه که این حجم از بزرگ کردن مشکلات زندگیِ -i'm sorry for this, but- گوگولی مگولی از یجایی به بعد فقط باعث میشه بخوام بالا بیارم که اوه مای گاد بکشید بیرون دیگه! واسه همین میشه گفت تا به اینجای کار که هیچ حرفی واسه گفتن نداشته و فقط تمام تمرکز و انرژیش رو گذاشته روی برانگیختن احساسات مخاطب به طرز خیلی ضایع و توهین آمیزی حتی که خب اگه چیزی نداره حداقل یه مشت زده باشه و مخاطب توهم برش داره که وقتی تونسته مثلا هر اپیزود اشکمو دربیاره حتما خوبه دیگه! مخصوصا واسه من تا به اینجا سر اون اپیزود ۸ فصل دو که کوین برمیگرده به دبیرستانش و ماجرای ضربه ی زانوش رو تکمیل میکنن و واقعا بازی با احساساته وقتی میگه؛

He's down, folks. Ladies and gentleman, Pearson's down. He's not getting up. His knee is wrecked. He's not coming back from this one, folks. It is over for Kevin Pearson. Will he get up? He will. Ladies and gentleman, he will. He'll get up. Kevin Pearson will walk again just in time to bury his beloved father."

و واقعا منو به فکر انداخت که کاش لااقل وقتی استعدادهای من ازم گرفته میشد میخوردم زمین کاش وقتی اون لحظه داشتن اونارو ازم میگرفتن این ضربه خوردن رو حس میکردم نه وقتی چند سال ازشون گذشت یهو به خودم بیام ببینم اونا تنها چیزایی بودن که داشتم و حتی وقتی داشتن ازم میگرفتنشون حواسم نبود.

البته یه حُسنی داره اونم اینکه یه چنین زندگی های پرفکتی رو با جزئیات خوبی به نمایش گذاشته که آدم دوست داره بشینه ببینه اگه اونم میتونست تلاش کنه و درنهایت نتیجه بگیره و از این لجنی که توش دست و پا میزنه خودشو بکشه بیرون اون نتیجه چه شکلی میشد چون این حالت آرمانیش باعث میشه مثل اکثر داستان ها هی نخوای بگی من هیچوقت اینقدر مزخرف رفتار نمیکنم یا اینقدر تو یه چیز بد نیستم یا اینقدر درک و شعورم پایین نیست یا حداقل تلاش میکنم آدم خوبی باشم و وقتی اینجور کامل بودنها و یا حتی تلاش برای کامل و خوب بودن ها و نزدیک بودنها به خواسته ی ذهنیت رو میبینی و باعث میشه حداقل اون حس رضایت رو تا حدودی به چشم هم شده دیده باشی و این خوش ساختی اینجا خوب به چشم میاد.

اما باز هم بهم ثابت شد باوجود لذت بخش بودن حدودیِ این زندگی های پرفکت هر لحظه از هر سکانس ازشون اینجوری بودم که "من هیچ وقت خانواده تشکیل نمیدم" و تعریفی که از خانواده به مرور ارائه شده چه اونایی که خانواده ی بد محصوب میشن چه اوناییکه پرفکت حتی ذره ای به اون چیزی که واقعا میخوام نزدیک هم نیست و همه ی اون لحظات عاشقانه ی به اصطلاح پرفکت و پر از شادی واسم عذاب مطلق محصوب میشه.

خیلی هم سعی میکنن دیالوگهای تاثیر گذار و گنده بگن ولی خب فقط دست و پا زدنه و باعث میشن آدم فقط بخواد بزنه جلو و شاید یکی از پنجاه تا از این دیالوگها ممکنه به دل بشینه مثلا من اینو دوست داشتم:

It's a funny thing, when you think about the time.
In my experience, there's no such a thing as "a long time ago."
There's only memories that mean something and memories that don't.

(4فروردین) تا اپیزود 2 فصل 4 بیشتر دانلود نکرده بودم، همونارو دیدم و دیدن سریال رو متوقف کردم. دقیقا یادم نمیاد از کجاش دیگه داشت حوصلم رو سرمیبرد ولی از وقتی جریان آتش سوزی خونه و مرگ جک رو تکمیل کرد دیگه نمیخواستم ببینم و هر چی از اون به بعد دیدم رو دور تند بود یا میزدم جلو که فقط ببینم داستان چطور داره پیش میره ولی بعد اینکه داستان مرگ جک رو کامل کرد دیگه چیزی واسه ارائه نداشت و بدی هایی هم که تا قبل این به چشم نمیومدن خیلی بزرگ دیده میشدن و همه چیش دیگه داشت حالم رو بهم میزد و سریال با صورت زمین خورد که البته منطقیه وقتی از همون اولِ سریال همه چی رو روی مرگ جک ساخت و پیش برد وقتی یارو رو کشت دیگه تنها چیزی که مخاطب رو به سریال پایبند میکرد و براش مهم بود این بود که چرا جک مرد رو ازش گرفت و من به شخصه دیگه هیچ دلیلی واسه ادامه سریال نداشتم چون حتی اون چیزایی که بنظرم آرمانی و قشنگ میومدن بعد مرگ جک دیگه فرو ریخته بودن و کیفیت سابق رو نداشتن و کم کم دیگه داشت از همونا هم بدم میومد و فقط ضعفاشون رو میدیدم.

یجاییش هم کوین رو توی یکی از خوابهام دیدم و بعد اون کمی داشت ازش خوشم میومد ولی کافی نبود تا پای سریال نگهم داره و خلاصه که اینم شد یکی از سریالهایی که نصفه ولش کردم.

دانلود سریال:

 عزیزی که حداقل ده سال بعد -میگم ده سال چون انگار جدیدا تغییرات سریع تر از قبل داره پیش میره و ممکنه قبل انقراض یه تکونی اینجا بخوره- داری اینو میخونی بدون که دانلود فیلم و سریالها این دوره از چیزی که باید سخت تره. سایت ها یکی بعد از دیگری دارن سانسور میشن و میرن زیر رادار، سرعت نت به طرز احمقانه ای هر روز کند تر میشه و استفاده از تورنت یه عمر طول میکشه، سایت هایی که با اشتراک خریدن کارت رو راه میندازن بد نیستن ولی به شرطی که نتت یاری کنه فیلترشکنت وصل شه که اگه وصل شد یکی دو عمر هم دانلود با vpn طول میکشه و اوناییم که vpn نمیخوان تازه داغ دلت سر اون حجمی که بابتش قد خونت پول دادی باید بعلاوه قیمت اشتراکت کنی تازه میشه.خلاصه که اگه اون موقع وضعیت بهتره خوشا به سعادتت اگه هم بدتره که اشکالی نداره به این فکر کن تهش همه میمیرن و این وسط زیاد مهم نیس چی به چیه.

و فعلا از اینجا بدون vpn دانلود میکنم و تا به اینجا سانسوری نداشته: هارمونی