خواب دیدم برگشته ای. کشتی ات را به ساحل مه آلودم پهلو داده ای. با آغوش محکم و طولانی ات پیکر بی‌جانم را گرم کرده ای. تلخی ام را بخار کرده ای و مه ها را رانده ای. سرپایم کرده ای. ثانیه ای پشتم را به تو کردم و تو را کُشتند. تو را کُشتند. کُشتند. بدون مه ها پیکر بی جانت رو به وضوح دیدم. انعکاس سرِپایم را در چشمان بازت به وضوح دیدم.