باورم نمیشه دوباره همون کارو کردم! what the f* is wrong with me?! به اون میگم انگلت رو بشناس ولی خودم با اینکه بهش زل زدم بازم نمیبینمش!
حالا کاش فقط این بود ولی نه حتما باید تو هر دوره ای یکی رو داشته باشم که نقش تو سَرَم زن رو به عهده بگیره انگار معتادم به فاضلاب بقیه بودن!
ولی واقعا wtf چجوری ندیدم این یکی باز خزید برگشت! چجوری یه آدم میتونه انقدر احمق باشه که ببینه یه نفر چقدر بهش حس کوچیک بودن و حقارت میده، سمی که از حلقومش درآورده رو به وضوح میبینه که داره با قیف میده به خوردش و حس از کار افتادن تک تک ارگاناش رو حس میکنه ولی بازم نفهمه که این آدم رو باید با لگد از پنجره پرت کنه پایین!
باز خوبه این بار به موقع دیدمش و مثل دفعه قبل اونقدر پایین نکشیدتم. بعد میگن چرا دیوار دورت انقدر بلنده! اوه نمیدونم شاید بخاطر اینکه مجبور نباشم دائم نشسته باشم تو تراسم و تفنگ به دست هر انگلی که پرش از رو دیوار بلده رو نشونه بگیرم.
ولی واقعا، خیلی جدی، wtf?!
بگذریم.
اینو میمِ قشنگم امشب برام فرستاد. خیلی خوبه نه؟ مخصوصا سی چل ثانیه بعد دقیقه3. دلم برای میم. تنگ شده و همین که هنوز با هم درارتباطیم معجزه محصوب میشه. کاش راضی میشد تابستون باهام بیاد شمال.

کاش long island زندگی میکردم خونه های قشنگی داره.

I am flesh and blood my love, but all you see is a ghost

دلم برای doctor who هم خیلی تنگ شده، وقتی بود دنیام انقدر کوچیک نبود.