Electric chair

همه چی داشت خوب پیش میرفت. از تعقیب و گریز کارآمد بگیر تا پیچش های داستانی که فکرنکنم هیچوقت هم گیر نمیفتم و با ترس از گیر افتادن شیرینی گریختنم لذیذتر میشد یا زبده بودن بیش از حدم توی کار با اون قمه ی گنده که چه شریان هایی رو ندرید و چه کالبدهایی رو نشکافت. منتها اینکه تهش بخوان با Electric chair کارمو بسازن کمی زیاده روی بود مخصوصا اینکه تا وقتی بیدار شدم هم هنوز میلرزیدم!