یه سری آهنگا توی پلی لیست تلگرامم، یه سری نوشته و ویدیو توی اینستام که اونقدر ازشون گذشته که هیچی ازشون یادم نمیاد، یه سری چیزا غمی بهم میدن که باهاش آرامشه که تو وجودم سرازیر میشه. گاهی سعی میکنم یادم بیاد اون غم از رویداد خاصی موقع شِیر اون آهنگ یا نوشته توم زاده شده یا از خود اون مثلا آهنگ میاد ولی هیچ کدوم بنظر درست نمیان.
حس میکنم اون غم، منه. منی که توی تار و پود زمان کشیده شده و وقتی به عقب نگاه میکنم تنها رد اونه که خط شده از من تا بی انتهای تاریک.
اگه روز آخر بشوننم و ازم بپرسن دلت واسه چیه اینجا تنگ میشه جوابم اون غمه.
اونقدر صمیمانه و خالصانس که وقتی لمسم میکنه همه چی از بین میره، من میمونم و نوازش اون.
اگه روز آخر بشوننم و ازم بپرسن بخاطر چی تا اینجا اومدی جوابم اون غمه.
اون غم، منه، توعه، ماعه، همه چیه.
اگه روز آخر بشوننم و ازم بپرسم چرا میخوای بری جوابم اون غمه.