The Magicians

تا اینجا که سه فصل اومدم جلو نتونسته ذره ای علاقه نسبت به داستانش توی من ایجاد کنه و فقط باعث شده به مرور بیشتر ازش بدم بیاد. از اول هم اصلا به دلم ننشست و صرفا دیدم اوکی درسته برداشته هر چی فیلم و داستان تو این باب بوده کپی زده یه مخلوط بدمزه تحویل داده ولی بازم موضوع جالبیه و قرار نیست اونقدرا تکراری بشه. که با هر چه پیش تر رفتن نتنها تکراریشون کرد بلکه احمقانه. الان که تازه فصل سه ام و نصفش مونده هر چی مجیک کاری دارن رو میزنم جلو دیگه وای به حال بعدش.

سریال مشکل زیاد داره ولی اونیش که بیشتر رفته رو مخ من اینه انگار نویسنده یه تینیجر بوده که خب دیدید تینیجرا اکثرا چیجورین دیگه، زیاد به خودشون زحمت نمیدن درمورد چیزایی که فکر میکنن به بقیه توضیحی بدن و خیلی خودشونو سر میدونن و اصطلاحا کسی لیاقت وقت باارزششون رو نداره و تو دنیای اونا نود درصد ادما ماگلن:))). نویسنده هم یا عقلش همونقدره یا واقعا همونقدره که انگار برداشته یه مشت سرتیتر نوشته و با خودش گفته دیگه اگه خودشون اون سرتیترا رو تا ته نمیرن مشکل از من نیست مشکل از اوناس! مثلا فلان مجموعه سکانس رو نوشته -مرگ پنی(دوس دختر/کتابخونه) یا یه مجموعه سکانس دیگه رو نوشته -برگشتن الیس(کوئنتین/نفین وار) و اینارو همینطوری داده کارگردان و به روی خودشم نیورده که مشکلی داره اصلا و کارگردان هم دیده اگه به روی نویسنده بیاره اون فکر میکنه خنگی چیزیه که نمیفهمه و با همین روند پیش رفتن و دقیقا همینطور کلمه وار داستان رو به تصویر کشیدن که حتی تصورشم وحشتناکه دیگه تو فکر کن با شور و هیجان میای یه چنین سریالی رو شروع میکنی و انتظار داری حالا که منباشون همون چیزای قدیمیه منتها درهم حداقل چیز جذاب و ارزشمندی باشه ولی میبینی اونقدر ریدن که حتی اگه کوبید دوباره از اول ساخت هم درست نمیشه چون اصلا سریال داستان نداره فقط یه سری سرتیتره که به ته هر فصل که رسیده بزرگ نوشته پیچش داستانی که معنی خاصی هم نداره فقط اومده اون سرتیترا رو کمیت نرده ای حساب کرده و همه رو اون ته با هم جمع زده میانگین گرفته!

مورد دیگه که حتی اگه داستانی رو تعریف میکردن هم خودش یه مشکل جدا محصوب میشد اینه که به اسم، این ایکس تا کاراکتر با هم دوستن ولی درواقع هیچ کدوم به هیچ جای هم نیستن از کوچکترین مسائل تا بزرگترین مسائل خودشونو از هم جدا میدونن و هیچ اهمیتی به همدیگه نمیدن حتی اگه مرگشونم برسه سر همون از هم سواستفاده هم میکنن مثلا الان رو مرگ پنی ام و واسه این بدبخت تو این پروسه هیچ کس تره ای خورد نکرد انگار نه انگار اونطور جون میداد حتی دوس دخترشم که اونطور واسش میگشت فقط از سر زیر دِینش بودن بود!

خلاصه که wtf این چه طرز فیلم ساختنه؟! مشکلتون با این فانتزیات چیه میاید اینطور ننگی میزارید روشون!

البته چیزی که بین کوئنتن و الیوت بود هرچقدرم بد تعریفش میکردن نمیشد دوسش نداشت که همونم دوامی نیاورد.