تهش بعد کلی ماجرای اعصاب خورد کن شمال بودم، همینجوری محض تفریح زدم به آب بشوره ببره.
هی شنا کردم هی شنا کردم. یجایی به خودم اومدم دیدم دو تا تمساح دورم میچرخن دهن باز کردن ببلعنم. کمی بی حرکت موندم دیدم خودشون ول کردن رفتن!
نگاهی به دور و برم انداختم دیدم تا چشم کار میکنه هیچ خشکی ای نیست. فکر کردم بدبخت شدم که به دو تا شناگر دیگه رسیدم. کمی باهاشون همراه شدم که یهو یه خشکی دیدم، اومدم داد بزنم ''خشکی، بیاید کج کنیم به سمتش'' که اونا داد زدن بالاخره رسیدیم اینم ساحل انگلیس!
دیدم اونورش یه ساحل دیگه هست که واقعا انگلیس بود منتها خیلی قدیمی در حد قرن ۱۸ که حالا به اینش کار ندارم ولی اونقدر حس خلاصیش خوب بود که اصلا برام مهم نبود خزر رو چه به انگلیس یا اگرم مربوط بودن هیشکی هم نه من با چه منطقی چجوری یه دریا رو شنا کرده بودم.