رشد هم یه توهمه؟
چه فرقی بین من شیش سال پیش و من الان هست؟ چیزی به جز تغییر میبینی؟
اگه دونستنیهای توی مغز اون سالها و الان رو بریزی رو یه ترازو مو نمیزنه ولی هیچ شباهتی به هم ندارن که!
چی باعث میشه صددرصد رو ببندی رو اینکه همونی و کش اومدی؟ اگه کش اومدن باشه که همه کش میان و مثل همم میان. مگه تو توی گوشتت هارد داری که بیشتر کش بیای؟
چرا اونیکه سادهتره پایینتر از تویی که علامهدهری و راستِ موهای سرت کتاب و مقاله ورق زدی؟ چون بیشتر کش اومدی؟ خب اونم پره از انواع رنگ ناخن و آمار پسرای پارتیکن و بده های محل. کش کشه. پارتیکن و علامه که هر دو خودشونو به یه اندازه محق ندونن کمتر نمیدونن و تعدادشونم بچینی رو ترازو فرقی به چشم نمیاد و تازه بدتر از اون اگه بخوای بهش نگاه کنی همون پارتیکنیه که شیش سال بعد علامه میشه یا برعکس!
خب الان این رشد کرد یا اون؟ به تعداد آدمای روی زمین که ور هست واسه نگاه به یه موضوع پس رشد هم همونقدر ور دار میشه که!
چرا تویی که عمرت رو صرف دانش و فناوری کردی بهتری از اونیکه فقط کشیده یا کُشته؟ این بهتر بودن رو از کجا آوردی صددرصد شرط بستی روش؟ از جایی به جز یه فیلسوف دوتا کشور اونور تر؟ اون از کجا آورده جز خوندن از یکی دو تا اونورتر؟ اینکه همش شد کپی رو کپی!
چه فرقی میکنه زن بالاتر باشه یا مرد یا هر دوتاشون چسبیده باشن به هم؟ جز اینه تهش یه گروه دیگه پیدا میکنن که بشینن روش؟
چه فرقی میکنه بین اونیکه میکشه و اونیکه کشته میشه؟ تهش هر دو رو یه الاکلنگ مگه ننشستن و هی بالا پایین میشن؟
شاید اگه بشه اونقدر زوم کرد و همه رو تو قالب کوچیکترین واحد زمان پرسید جواب خیلیاشون دربیاد ولی واقعا درسته اون جواب؟ مثلا اگه زمان رو خطی نگیری که دوباره چرا تو چرا میشه که!
واقعا بیس چاری اینا جلو چشمات رژه نمیرن یا انقدر توی انکار مهارت داری؟
چرا انکار میکنی مگه فردات چه فرقی با دیروزت داره؟
زندگی میکنی که انکار کرده باشی؟