پشت گوشتم نشستم و نگاهمو میچرخونم. وزنشون استخونهای پشتم رو به پایین میکشه. صدای موزیک توی خلأ بینشون پیچیده و خودشو میکوبونه پستویی باز کنه ولی ضرباتش به دیوارههای گوشتی و تنبکی بیمعنی و محوش میکنه. معانی از تو و بیرون بالا پایین میشن و به اطراف هل داده میشن. یکم این نگهش میداره یکم اون. تهش انقدر دست به دست میشه که برمیگرده دست قبلی، قبلی، قبلی.